ضد تکفیر

این وبلاگ در راستای روشنگری درباره پدیده تکفیر ایجاد شده است

ضد تکفیر

این وبلاگ در راستای روشنگری درباره پدیده تکفیر ایجاد شده است

ضد تکفیر
دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیدجمال» ثبت شده است

در پایان قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، تعالیم سیدجمال الدین اسدآبادی (1838- 1898.م) و محمد عبده (1849- 1905.م) در مصر و سرزمینهای دیگر عرب پیروان بسیاری در میان نویسندگان و اندیشمندان یافت و سرآغاز شیوه تفکر تازه ای درباره جایگاه اسلام در جهان امروز شد. از جمله این روشنفکران محمدرشیدرضا (1865- 1935.م) بود که به دعوت محمدبن عبدالوهاب اهمیت داد و خود نیز از دگماتیسم و جمود سلفیه اثر پذیرفت و با این تاثیرپذیری، بر نهضت اصلاح دینی مسلمانان تاثیر منفی نهاد. رشیدرضا سوری الاصل بود و تحصیلاتش را در طرابلس در مدرسه ملی اسلامی - از مدارس پیشرو آن زمان - و سپس در یکی از مدارس دولتی عثمانی به پایان برد. کوششهای محمدرشیدرضا در جنبش عرب در سوریه، بلندی آوازه و شهرت او را در پی داشت که باعث شد وی در سال1920.م به ریاست کنگره ملی سوریه در دمشق برگزیده شود. پس از تسلط فرانسویان بر سوریه، وی به مصر مهاجرت کرد و در شمار پیروان عبده درآمد. برخلاف عبده که در زمان حیاتش چندبار از اروپا دیدن کرده بود، رشیدرضا تنها یک بار، آن هم در سال1921.م به عنوان عضو هیات نمایندگی سوریه و فلسطین برای اعتراض به قیمومت انگلستان و فرانسه به جامعه ملل، به این سرزمین سفر کرد. بااین حال، چون مدارسی که او در آنها درس خوانده بود علوم جدید را به دانش آموزان یاد می دادند، وی بیش از عبده از معارف جدید بهره داشت. مهمترین خدمتش در تبلیغ سلفیه، انتشار ماهنامه المنار بود که نخستین شماره آن در سال1898.م در قاهره منتشر شد و تا سی وپنج سال به طورمدام در صفحات آن معارف اسلامی سنی و عقاید رایج مسلمانان نقد می شد.(11) کار دیگر رشیدرضا بنیانگذاری انجمنی به نام «جمعیة الدعوة و الارشاد» (انجمن تبلیغ و راهنمایی) در سال1909.م بود. او نخستین بار به هنگام دیدار از کتابخانه هیات مبلغان مذهبی امریکایی در طرابلس به فکر تاسیس این انجمن افتاد. وی قصد داشت از این راه، هم تبلیغات هیاتهای مذهبی مسیحی را در کشورهای اسلامی بی اثر سازد و هم واعظان و آموزگارانی جوان برای تبلیغ شعائر اسلامی تربیت کند.

سالهایی که رشیدرضا به نشر آثار و افکار خود می پرداخت، با واپسین سالهای عمر امپراتوری عثمانی مقارن بود. ناتوانی و فساد این دستگاه - به عنوان دارالخلافه مسلمانان - بسیاری از سنیان را بر فرجام خلافت نگران کرده بود. رضا خلافت را مظهر پیوستگی دین و دولت در اسلام می دانست و تحقق همه آرمانهای دین جهانی اسلام را به آن وابسته می دید. گرچه البته این عقیده او، تازگی نداشت، بلکه فقهای سنی و به ویژه ماوردی، غزالی و ابن جماعه نیز در قرون پنجم، ششم و هشتم قمری آن را به تفصیل بیان کرده اند.(12)

رساله مهم رشیدرضا درباب خلافت (الخلافة و الامامة العظمی) اندکی قبل از الغای خلافت انتشار یافت. این رساله، اثری است که باید با توجه به زمینه سیر فکری[رشید] رضا - تحول از ابراز طرفداری نسبت به خلافت عثمانی به نام شمول جهانی اسلام، به تفسیر نسبتا بی طرفانه درباب انحلال آن - ارزیابی شود و همچنین به آرای تجددخواهانه او در قانونگذاری و مبارزه با جهل و خرافات در میان مسلمانان باید توجه کرد.(13)

رشیدرضا موضوع حکومت اسلامی را پس از پرداختن به مسائل خلافت پیش می کشد و این کار را در سه مرحله انجام می دهد:

1- مبانی خلافت را در نظریه و نگرش سیاسی اسلام پیگیری می کند.

2- شکاف بین حکومت اسلامی و عملکرد سیاسی را در میان مسلمانان سنی نشان داده و مورد بررسی قرار می دهد. 3- اندیشه خود را در مورد چگونگی حکومت اسلامی مطرح می سازد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۶ ، ۲۰:۵۱
حسن حسینی یار