مبانی فقهی تکفیر
معرفی کتاب:
در کتاب حاضر مبانی فقهی تکفیر به بحث گذاشته شده است. مجموعه حاضر از سلسله نشستهای علمی مرکز تخصصی ائمه اطهار (ع) است. ابتدا معیار تشخیص کفر بررسی شده و کفر در قرآن مطرح شده است. از جمله موارد آن عبارتند از: کفر جحودی و انکار از روی علم، کفر جحودی ولی بلاعلم، برائت جستن، ترک اوامر الهی، کفر در مقابل شکر. سپس کفر در روایات تبیین شده و در نهایت کفر در فقه اسلامی تشریح شده است.
فقه «تکفیر» چیست؟ / داوود فیرحی
برآمدن داعش در خاورمیانه بحثهای زیادی را دامن زده است؛ بحثهایی در شناخت این گروه تکفیری که با وجود شباهتهایی با طالبان و القاعده، تفاوتهایی نیز با بنیادگرایی آنان دارد. شنبه12مهر، نشست «فقهتکفیر و تحولات آن در اندیشه معاصر اهلسنت» با سخنرانی داوود فیرحی، عضو هیات علمی دانشگاه شهیدبهشتی و با حضور استادان، طلاب، دانشجویان و پژوهشگران در موسسه فهیم قم برگزار شد. در این جلسه فیرحی به بررسی فقه تکفیر و نسبت آن با گروه داعش پرداخت. آنچه در پی میآید، خلاصهای از بحث او در اینباره است:
فقه تکفیر مطلب جدیدی نیست؛ از قدیم بوده و بخشی از فقه ماست و عمر آن به اندازه کل دستگاه فقه و تمدن اسلامی است. امروزه فقط در مصداق و موضوع آن، شاهد دگرگونیهایی هستیم. به نسبتدادن کفر به مسلمان یا اهل قبله تکفیر میگویند و فقه تکفیر؛ شرایط، احکام و آثار تکفیر را بررسی میکند. برای فقه تکفیر سهدوره وجود دارد: نخستین دوره، تکفیر در ادبیات سنتی اهلسنت است و تساهل در این دوره بیشتر است. دورهدوم دورهای است که در زمان القاعده رونق پیدا کرد و دورهسوم به دورهای اطلاق میشود که اخیرا رشد پیدا کرده است. در ادبیات قدیم اهلسنت یعنی قبل از حدود 30،20سال قبل، تکفیر اصول و ضوابطی داشت. اولین اصل؛ اصل حفظ نظم موجود بود و با این اصل نمیشد حاکمان و رهبران (صاحب مکتب) جامعه را تکفیر کرد. اصلدوم؛ تحریم خروج بر حاکم مسلمان بود و شخص به جای تکفیر، حاکمان را باید نصیحت یا دعا کند. در این دیدگاه تکفیر به حوزه مدنی محدود و در حوزه سیاسی وارد نشده بود. تکفیر در فقه سنتی بیشتر در حوزه ضروریات احکام بود تا اعتقادات، اما از 20سال گذشته در اندیشه تکفیر دگرگونیهایی ظاهر شد و تحول اول این بود که تکفیر به جای فروعات، باورهای اعتقادی را نیز شامل شد. آنها در این دیدگاه بدعت و شرک را به تمام باورهای مخالف اهلسنت تسری دادند و شیعه در تیغ آنها قرار گرفت. در دومین تحول، تکفیر به سمت تکفیر حکام رفت و تکفیر، سیاسی شد. قبلا تکفیر، مدنی بود و دلیل آن در مسایل سیاسی- اجتماعی دولت عربستان و وجود گروههایی در این کشور بود. دولت عربستان گروههایی را آموزش داد و به افغانستان فرستاد. بعد از سقوط حکومت طالبان، این گروهها به عربستان بازگشتند و سیاسی شدند. دولت عربستان آنها را به قرنطینه برد تا کارهای سیاسی انجام ندهند. این گروهها موج تکفیر را علیه حاکمان آلسعود ایجاد کردند، طبق دیدگاه آنها هرکس (یعنی عربستان) همپیمان کفار مثل آمریکا باشد باید با آن مبارزه کرد. عربستان فقه نیابت در جهاد را بسط داده بود. نیابت در جهاد به معنای این است کسی که نمیتواند به جهاد برود، میتواند به مجاهدان پول دهد و آنها با کافران درگیر شوند. دولت عربستان با تناقض مواجه شده بود. این گروهها میگفتند چرا درگیری با کفار روس جهاد است ولی نبرد با آمریکا جهاد نیست؟ به همین دلیل درگیریهای بزرگی شروع شد و قسمتی از این نیروها به زندان افتادند. بحران سوریه معجزهای بود که عربستان برخی از نیروهای خود را به سوریه اعزام کرد. در نسلسوم، تکفیر از حاکمان به کل جامعه و گروههای اجتماعی سرایت کرد. در نتیجه آنها با توده مردم درگیر شدند و تکنولوژی رسانه هم به کمک آنها آمد و وحشت در عرصه عمومی را آغاز کردند و «نصر به رعب» قاعده آنان شد. دلیل آنها این بود که به خاطر اینکه حاکمان محافظ دارند، آنها را نمیتوان ترساند ولی بهتر میشود در جامعه رعب و وحشت ایجاد کرد. در این تفکر، کل شیعه تکفیر شد و فرقی نمیکند که شیعه ملتزم به اعتقادات خود باشد یا نه. در نسلدوم ابتدا غرب، بعد شیعه و در مرتبهسوم اهلسنت، دشمن تلقی میشد ولی در نسلسوم، اول شیعه، بعد اهلسنت و در مرتبه آخر غرب دشمن است.
دلیل این دگردیسی چیست؟ خاورمیانه منطقه هژمون است؛ یعنی از مناطق محلی بینالمللی شده و هرحادثهای بازتاب جهانی دارد و دلیل این مساله بهخاطر مهاجرتهای گسترده از خاورمیانه به غرب است و هرحادثه در اینجا، در پایتختهای غرب بازتاب دارد و مهاجران در آنجا یارگیری میکنند. علت دیگر این است که منطقه نفت دارد و ابرقدرتها هیچگاه این منطقه را رها نمیکنند.
روزنامه شرق
اقسام تکفیر (فقهی و کلامی، تکفیر مطلق و معین)
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برای تکفیر تقسیمهای مختلفی ذکرشده است ازجمله این تقسیمات، تقسیم تکفیر به مطلق و معین است.
الف) تکفیر مطلق: در این قسم از تکفیر، اسناد تکفیر با توجه به نفس عمل است و کار به افراد ندارد. درواقع در این قسم افعالی که نواقض اسلام شمرده میشود مورد بررسی قرار میگیرد. یعنی عقایدی که با اسلام قابل سازگاری نیست. این قسم از تکفیر به «نواقض الاسلام»[1] معروف و مشهور است.
ب) تکفیر معین: اگر شخص یا گروهی عملی را در تضاد با اصول و مبانی اسلام انجام دهد یا عقیده ای متضاد با اصول و مبانی اسلام داشته باشد و از آن طرف شروط تکفیر در او موجود و موانع نیز مفقود باشد، حکم به تکفیر او میشود و اگر مانعی در کار باشد شخص تکفیر معین نمی شود.[2] پس باید گفت در تکفیر شخص معین دو شرط لازم است، یک شرط وجودی که عبارت است از تطبیق ضوابط تکفیر در آن شخص و یک شرط عدمی که عبارت است از نبود موانع تکفیر که اگر این دو شرط با یکدیگر بودند در این صورت حکم به تکفیر معین میشود.[3] حکم به تکفیر معین باید توسط قاضی صورت گیرد.[4] نکته قابل توجه این است که تکفیر معین برای شخصی که در ظاهر مسلمان است، بهسختی قابل اثبات است.
تقسیم دیگری که برای تکفیر بیانشده است، تکفیر فقهی و کلامی است. از آنجایی که اشیاء را با اضداد بهتر میتوان شناخت باید گفت کفر اعتقادی در برابر ایمان قرار میگیرد. ایمان مسالهای بعد از اسلام آوردن است[5] با این مقدمه باید گفت: تکفیر اعتقادی عبارت است از انتساب شخص یا گروهی به عدم ایمان نه اینکه اسلام نیاورده باشد. پس آن شخصی که در این دایره قرار میگیرد از دایره اسلام خارج نیست و اثراتی همچون اباحه جان و مال و انفساخ عقد بر آن بار نمیشود.
از آن طرف کفر فقهی در مقابل واژه اسلام قرار میگیرد یعنی شخصی که اسلام نیاورده است که در این صورت تکفیر فقهی عبارت است انکار یکی از مسائلی که باعث خروج از دایره اسلام شود. مثل اینکه کسى برای خداوند در خالقیت شریک قرار دهد، خدا را انکار نماید، به خداوند نسبت صاحب فرزند دهد، انکار نبوت پیامبر نماید، مرتکب این موارد از دایره اسلام خارج شده و در جرگه مرتد قرار گرفته و کافر شمرده مىشود.[6] لذا بر هر مسلمانی لازم است بداند که هرکدام از این استعمالات به چه معنایی است تا حکم یکی را بر دیگری بار نکند که درنتیجه آن باعث هدر رفتن جان، مال و ناموس دیگر مسلمانان نشود و چهره اسلام را قبیح نکند.
نتیجه پایانی: اثراتی همچون اباحه خون، مال، انفساخ عقد و غیر آن بر کفر فقهی بار می شود و کفر اعتقادی (کلامی) این چنین اثراتی ندارد.
پینوشت:
[1]. تویجرى، محمد، موسوعة الفقه الإسلامى،نواقض الإسلام هى الموجبة للردة،[بىجا]، چاپ اول: بیت الأفکار الدولیة ،1430 ق، ج 4، ص 507.
[2]. برای آشنایی با شروط تکفیر و موانع آن به کتبی که در زمینه نواقض الاسلام که به صورت مبسوط بحث نموده است رجوع شود.
[3]. بن سعد، فهد الزایدی، التکفیر بین العلم والجهل، بیجا، بیتا ص11 ؛ ابن محمد القرنی ،عبد الله، ضوابط التکفیر عند أهل السنة والجماعة، بیجا، بیتا ص9.
[4]. القرنی ،عبد الله بن محمد ، ضوابط التکفیر عند أهل السنة والجماعة، بیجا، بیتا، ص9.
[5]. شریفات، عبدالمحمد، ریشهیابى افکار تکفیرى موانع تکفیر با تأکید بر مسئله جهل از دیدگاه ابنتیمیه، مجموعه مقالات کنگره جهانى جریان هاى افراطى و تکفیرى از دیدگاه علماى اسلام ، قم، چاپ اول،1393ش، ج1، ص161.
[6]. الشحود، علی بن نایف ، أحکام المرتد عند شیخ الإسلام ابن تیمیة، بی جا، بی تا، ص 68- 109 .